- ۹۷/۰۶/۱۰
- ۰ نظر
گریز ودرد
رفتم،مراببخش ومگو او وفا نداشت
راهی به جز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پراز درد بی امید
در وادی گناه وجنونم کشانده بود
*****
رفتم که داغ بوسه پر حسرت تورا
با اشک های دیده زلب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
*****
رفتم،مگو،مگوکه چرا رفت،ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده ی خموشی و ظلمت،چونور صبح
بیرون فتاده بود به یکباره راز ما
*****
رفتم،که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابه لای شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش وجنگ زندگی
*****
من از دو چشم روشن وگریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
*****
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر
می خواستم شعله شوم سر کشی کنم
روحی مشوشم کهشبی بی خبر زخویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو وعشق تو نیستم
{ زنده یاد بانوفروغ فرخزاد - مهرماه1333 }
رفتم،مراببخش ومگو او وفا نداشت
راهی به جز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پراز درد بی امید
در وادی گناه وجنونم کشانده بود
*****
رفتم که داغ بوسه پر حسرت تورا
با اشک های دیده زلب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
*****
رفتم،مگو،مگوکه چرا رفت،ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده ی خموشی و ظلمت،چونور صبح
بیرون فتاده بود به یکباره راز ما
*****
رفتم،که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابه لای شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش وجنگ زندگی
*****
من از دو چشم روشن وگریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان گریختم
*****
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر
می خواستم شعله شوم سر کشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
*****
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو وعشق تو نیستم
{ زنده یاد بانوفروغ فرخزاد - مهرماه1333 }