- ۹۷/۰۶/۱۲
- ۰ نظر
ببین !
دکتری!
مهندسی!
خوشگلی !
خوش تیپی!
...
مایه داری!
اصلا آخرشی!
معرفت که نداشته باشی!!!
"مفت" نمی ارزی
همین....!!!..........؟؛)
ببین !
دکتری!
مهندسی!
خوشگلی !
خوش تیپی!
...
مایه داری!
اصلا آخرشی!
معرفت که نداشته باشی!!!
"مفت" نمی ارزی
همین....!!!..........؟؛)
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند!
و چشمانم را نوازش می دهد...
تا شاید از لحظه های دلتنگی ام گذر کنی!
تقویم دل من نسبتی با تقویم های جهان ندارد
میان برگ ریزان خزان وسط چله زمستان هم
می بینی در دلم نوشته اند بهار
آن لحظه لحظه ایست که تو میخندی
به خاطر داشتن عشق توئه
که با تموم دنیا در میفتم
تو دل من یه دنیا عشقه اما
خیلیاشو هنوز بهت نگفتم
تموم زندگیمو پات می ذارم
تموم عشقمو برات میارم
خیلی دلم می خواد قبولم کنی
حالا که من یه دنیا دوست دارم
این اولین و آخرین باره که
اینجوری قلبم به طپش میفته
این همه ساله که هرگز کسی
تو گوش تومثل من دوست دارم نگفته
به خاطر داشتن عشق توئه
که من غرورمو می ذارم کنار
تموم شادی های من مال تو
اما تو غصه هاتو پیشم بیار
به خاطر این همه احساس خوب
از ته دل ممنونتم همیشه
من به تو ثابت می کنم که هیچکی
اونقد که من عاشق شدم نمیشه
حضورتو گرمابخش زندگیم،چون خورشید
تاتو آمدی نور خوشبختی به آینده ام تابید
لحظه ها به خود رنگ مهربانی گرفت
تمام قلبم راانگار عشقی آسمانی گرفت
تو آمدی که باتومن جانی تازه بگیرم
برای تو زنده باشم ، برای تو بمیرم
با تو من دریایی ازشادابی وطراوتم
باتو من چون کودکی معصوم در خوابی راحتم
تو بی من به مانند خورشید بی آسمان می مانی
آسمان تو منم ای خورشید ناز،تو که این را می دانی
تو بامنی وچشم هایت میزبان پاکی ستاره هاست
اگرتو نباشی روز های من پر از همیشه ودوباره هاست
باتو تا خوشبختی فاصله فقط یک لبخند است
اگر از تو جدا باشم ،انگارقلبم اسیرو در بند است
ماباهم خوشحال وخوشبخت، فارغ از ترس دنیاییم
می نویسیم ومی گوییم که ماوارثان عشق امروز وفرداییم
چیزی نمی تونم بگم،قراره از من بگذری
چیزی نگو می فهممت،باید از این خونه بری
چندسال از امشب بگذره ،تا من فراموشت کنم
تابایه دریا تو خودم ،خاموش خاموشت کنم
تنهایی هامو بعداز این،با قلب کی قسمت کنم؟
واسه فراموش کردنت باید به چی عادت کنم؟
تو باید از من رد بشی،من بایداز توبگذرم
کاری نمی تونم کنم ، باید بیفتی از سرم
بعداز تو باید باخودم تنهای تنها سر کنم
یک عمر باید بگذره تا امشبو باور کنم
چند سال از امشب بگذره!بامن یکی همخونه شه
احساس امروزم به تو تنها یه شب وارونه شه
چند شب از امشب بگذره؟ تا من فراموشت کنم؟!
یک عمر باید بگذره ، تا امشبو باور کنم
چیزی نمی تونم بگم....
امشب از آسمان دیده ی تو،روی شعرم ستاره می بارد
درسکوت سپید کاغذ هاپنجه هایم جرقه می کارد
شعردیوانه تب آلودم، شرمگین از شیار خواسته ها
پیکرش را دو باره می سوزد،عطش جاودان آتشها
آری آغاز دوست داشتن است،گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دیگرنیندیشم،که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن،شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به جا می ماند،عطرسکرآور گل یاس است
آه،بگذار گم شوم در تو،کس نیابد ز من نشانه من
روح سوزان آه مرطوبت،بوزد برتن ترانه من
دانی از زندگی چه می خواهم،من تو باشم ،توپای تاسر تو
زندگی گر هزار باره بود،باردیگرتو،بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریاییست، کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفانی،کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تومیخواهم،بدوم در میان صحراها
سربکوبم به سنگ کوهستان، تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تومیخواهم،چون غباری زخود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام،به سبک سایه ی تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است،گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دیگرنیندیشم،که همین دوست داشتن زیباست
تورا نه مخفیانه
نه عاقلانه ونه حتی محتاجانه
که تورا عادلانه در آغوش می کشم
عدل مگر نه این است
که هر چیزی سر جای خودش باشد
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد
در کجای جغرافیای قبلت هستم
که منظر چشمانم همیشه ابریست
و همیشه دلتنگ توام