همدل گرام

همدلی

همدل گرام

همدلی

۸۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چت روم همدل» ثبت شده است

دهانم حرف بگذار،

لقمه ای گرم،

شبیه به دوستت دارم،

من سال هاست یک دل سیر،

غصه ی کسی را نخورده ام،

به علاقه وادارم کن،

مثل آخرین قطره ی باران،

یادم بده قلب یک سنگ کجاست...!

دلی یا دلبری یا جان ، و یا جانان نمیدانم،

همه هستی تویی ، فی الجمله این و آن نمیدانم،

نمی یابم تو را در دل ، نه در عالم نه در گیتی،

کجا جویم تو را آخر ، من حیران نمیدانم

شما ریاضی میخواندید

ما هنر...

به زبان خودتان بگویم اگر،

دست های شما قدرمطلق است!

میانش نمیتوان به چیزهای بد فکر کرد ...

داشتنت باید مزه ی توت فرنگی بدهد

یا انار گلپر زده ،

یا آش رشته ی خانوم جون توی غروب های جمعه ،

داشتنت باید بوی یاس رازقی بدهد

یا بوی خاک باران خورده،

نمیدانم...

ما که نداشتیم !

اما داشتنت باید چیز خیلی قشنگی باشد...

وز شوق این محال

که دستم به دست توست

من جای راه رفتن

پرواز می‌کنم ...

نه دل آزرده، نه دلتنگ، نه دلسوخته ام

یعنی از عمر گران هیچ نیندوخته ام

پاسخ ساده ی من سخت تر از پرسش توست

عشق درسی ست که من نیز نیاموخته ام

رو سیاه محک عشق شدن نزدیک است

سکه ی «قلب» زیانی ست که نفروخته ام

برکه ای گفت به خود، ماه به من خیره شده ست

ماه خندید که من چشم به «خود» دوخته ام

شده ام ابر که با گریه فرو بنشانم

آتش صاعقه ای را که خود افروخته ام


فاضل نظری

یک نفر یک خبر از عشق ندارد بدهد !؟

دل ما خیلی از این بی خبری سوخته است ...

عشق تو شهامت می‌خواهد 

مثل راه رفتن یک سرباز 

در میدان پر از مین 

مثل سر دادن سرود آزادی 

در پای جوخه ی اعدام 

مثل در آغوش کشیدن مرگ 

با یک جلیقه ی انتحاری 

مثل از خاک و خون بلند شدن 

بعد از یک ترور نافرجام 

و من 

زنجیر به دست و پایی بیشتر نیستم 

با ترکش های بی نهایت در قلبم 

با شلاق های بی شمار در کمرم 

پناه گرفته در چهارضلعی امنی 

که همین اتاق کوچک توست

  یکی بیاید

  مرا از این

  تنهایی در بیاورد

  فقط ترجیحاً

  آن یک نفر

  تو باشی

بیا و در دنیای من انقلاب کن،

انقلابی مشروطه،

شرط بگذار که من،

هر روز بیشتر دوستت داشته باشم،

تا تو هم بمانی،

قسم میخورم در پایبندی به شروط و آرمانهای انقلابت،

انقلابی تر از من پیدا نخواهی کرد !