همدل گرام

همدلی

همدل گرام

همدلی

۱۰۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ شعر» ثبت شده است

منو ببخش عزیز من اگه می گم باهام نمون

دستای خالیمو ببین آخر قصه رو بخون

ترانه ای رو که برات گفته بودم فروختمش

با پول اون نخ خریدم  زخم دلم رو بستمش

همسفر شعر و جنون عاشق ترین عالمم

تو عشقتو ازمن بگیر من واسه تو خیلی کمم

بین من و تو فاصله است  یک در سرد آهنی

من که کلیدی ندارم   تو واسه چی در می زنی

این در سرد لعنتی  شاید که نخواد وا بشه

قلبتو بردار و برو قطار داره سوت می کشه

من دانه شدم ، خاک مرا پنهان کرد

تو قطره شدی ، ابر تو را باران کرد

من تشنه شدم ، تونم نمک بارید

من سبز شدم، تا تو مرا بوسیدی

من پر شدم از جوانه ، جانم دادی

من غنچه شدم ، تمام صحرا شادی

تو چشمه شدی ، به سوی صحرا رفتی

با همسفران خود ، به دریا رفتی

من گلی شدم ، باد مرا خواهد برد

یابره ی کوچکی مرا خواهد خورد

کاش تو تا پرنده بودیم توی دست آسمون

تا برای هم می ساختیم ازپرامون آشیون

من برای تو می ساختم سقفی از بال و پرم

تو می ذاشتی عاشقونه پرتو زیر سرم

وای اگه پرنده بودیم تورو با خودم می بردم

وقتی باتو می پریدم آسمون کم می آوردم

نمی ذاشتم شوق پرواز تو دلامون بره از یاد

تورو با خودم می بردم جایی که نباشه صیاد

تو فقط باید بمونی ای تمام باور من

تا که پرپرنشه بی تو،همه ی بال و پرمن

وای نگو این فقط یه خوابه،نگو ماپرنده نیستیم

وقتی همدیگرو داریم نگو مابرنده نیستیم

ما می تونیم از محبت با هم آشیون بسازیم

حتی با دستای خالی با هم آشیون بسازیم

نگو خدانگهدار، لحظه هارو نگهدار

تو لحظه ها تبدار،یه خواب نیمه بیدار

تو مرگ بی صدامو رقم زدی دوباره

نگو برای موندن نمونده هیچ ستاره

نگو که می شه بی تو نفس نفس صدا شد

بیا که بغض شعرم به دست تو رها شد

بیا که با حضورت ، سکوت من تمومه

نگو  برای  چشمات  نگاه  من  حرومه

بیا که قلب تنهام یه عمره بی تو خسته است

یه عمره بی تو تشنه،یه عمره دل شکسته است

نگو خدا نگهدار به من که یک غریبم

به من که یک ستاره ام،نمی شه شب نصیبم

بذار برهنه باشه شبا جاده بی تو

تاانتهای بارون،پای پیاده بی تو

چترت را کنار ایستگاهی در مه فراموش کن

خیس وخسته به خانه بیا

آغوشم در انتظار تو تب کرده است

یک تکه آسمان

من بی تو حوض خالی

حوضی بدون آبم

بی آسمان و ماهی

خالی زآفتابم

بی تو دلم گرفته

دائم پر از سکوت است

یک گوشه مانده تنها

چون تار عنکبوت است

معنی ندارد اصلا

بی تو امید ولبخند

دل را نمی توان زد

با آسمان پیوند

تو آب ،تو امیدی

دل باتو مهربان است

باتو همیشه سهمم

یک تکه آسمان است

از اون روز که جدایی منو به گریه انداخت

برات بارون چشمام پل رنگین کمون ساخت

 

به یادت که می یوفتم می لرزه دل ودستم

بزار داد بزنم که من هنوز عاشقت هستم

 

یه روز تو باغ پاییز تورو تکیده دیدم

ندیدی توی قلبم تورو به جون خریدم

 

من از خرابه عشق واست گلخونه ساختم

بهار رو باتو دیدم ، به روی تو شناختم

 

می دونم که توامروز پشیمون تری ا من

بیا که دیره فردا ، واسه به هم رسیدن

من پذیرفتم شکست خویش را
پند های عقل دوراندیش را


من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل پر درد من دیوانه است


می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم


می روم از رفتنم تو شاد باش
از عذاب دید نم آزاد باش


گرچه تو تنها ترازمن می روی
آرزو دارم ولی عاشق شوی


آرزو دارم بفهمی درد را
تندی برخوردهای سرد را


مرده ام در کوچه های بی کسی
حرف قلبم را نمی فهمد کسی


عاقبت خاکسترم را باد برد
بهترین یارم مرا از یاد برد