همدل گرام

همدلی

همدل گرام

همدلی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چت روم فارسی» ثبت شده است

رفتی و از رفتنت خاطر پریشانم هنوز

 

رفتی و از رفتنت خاطر پریشانم هنوز

شعله ای می سوزد از هجر تو برجانم هنوز

 

ای بهار آرزو از باغ رویت جلوه گر

بی تو در شب های تنهای زمستانم هنوز

 

گل دمید ازخاک و بلبل مطربی آغاز کرد

بی تو ای زیبا ترین، درکنجِ زندانم هنوز

 

کاش می دیدی که همچون لاله داغم بر دل است

تشنه لب با پایِ زخمی دربیابانم هنوز

 

تا تو بودی، بر دلم بارانِ مهری داشتی

اشک ریزان چون درختِ بعدِ بارانم هنوز

 

نسبتی دادم بهشت و باغ را با روی تو

ای نمی دانم چه ! زین معنی پشیمانم هنوز

 

شمعِ خاموشم،  ز رویت برفروزانم شبی

شاخه ی خشکم،  درآغوشت بسوزانم شبی

 

محمد غلامی

سزای پریدن تفنگ نیست

 

بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست

باور کنید که پاسخ آیینه سنگ نیست

 

سوگند می خورم به مرام پرندگان 

در عرف ما، سزای پریدن تفنگ نیست

 

با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما 

وقتی بیا که حوصله غنچه تنگ نیست

 

در کارگاهِ رنگرزانِ دیار ما

رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست

 

از بردگی مقام بلالی گرفته اند

در مکتبی که عزت انسان به رنگ نیست


دارد بهار می گذرد با شتاب عمر

فکری کنید که فرصت پلکی درنگ نیست

 

وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را

فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست

 

تنها یکی به قله تاریخ می رسد

هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست

 

 محمد سلمانی

می روم .... اما گرفتارم ... گرفتارم به تو

 

باد خواهد برد عشقی را که من دارم به تو

بعد از این یک عمر بی مهری بدهکارم به تو

 

تو همیشه در پی آزار من بودی ولی

من دلم راضی نشد یک لحظه آزارم به تو

 

راست می گویم ولی حرف مرا باور مکن

این که ممکن نیست دل را باز بسپارم به تو

 

خوب می دانم برای من کسی مثل تو نیست

خوب می دانم که روزی باز ناچارم به تو

 

می روم شاید دلت روزی گرفتارم شود

می روم .... اما گرفتارم ... گرفتارم به تو

 

مهتاب یغما

من باشم و تو باشی و باران، چه دیدنی است

 

من باشم و تو باشی و باران، چه دیدنی است

بی چتر، حسّ پرسه زدن ها نگفتنی است

 

بهار، با تو فصل دل انگیز بوسه هاست

با تو، صدای بارش باران شنیدنی است

 

ابری و چکّه می کنی و مست می شوم

طعم لبان خیس تو الان چشیدنی است!!

 

خیسم، شبیه قطره ی باران، شبیه تو

تصویر خیس قطره ی باران کشیدنی است

 

این جاده با تو تا همه جا مزّه می دهد

این راه ناکجای من و تو، رسیدنی است؟!!

 

باران ببار!! بهتر از این که نمی شود

من باشم و تو باشی و باران ... چه دیدنی است!!

 

حسین غلامی